سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : چهارشنبه 94/5/7 | 5:5 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

بسم رب الشهداوالصدیقین

 

 

شبی در خواب بودم خواب دیدم ،

 

میان خواب حرفی را شنیدم ،

 

کسی می گفت اعمالت سیاه است ،

 

تمام نامه ات بار گناه است ،

 

اگرخواهی ز مولایت بخوانی ،

 

غروب نیلی حیدر بمانی ،

 

اگر خواهی شود راضی پیمبر ،

 

بگو در شعر ها اوصاف حیدر ،

 

بگو که دشمن کفار بوده. 

 

بگو که حیدر کرار بوده ،

 

بگفتم چشم از جان می نویسم،

 

کتابی همچو قرآن می نویسم،

 

شروع شد شعر من با نام ایزد ،

 

خدا هم دم ز حیدر نیز می زد. 

 

علی صدیق اکبر بود والله. 

 

علی فاتح به خیبربود والله.

 

علی چشم خدا،دست خدا بود ،

 

علی نور خدا ،مشکل گشا بود 

 

 

علی فاروق اعظم بود مردم ،

 

ولی الله معظم بود مردم. 

 

علی والی، علی مسجد، علی می،

 

صراط المستقیم بوده پیاپی،

 

ولی الله اعظم بود حیدر. 

 

تکریم الله معظم بود حیدر ،

 

علی چون ذوالفقارش دست دارد. 

 

هزاران شیعه پا بست دارد ،

 

علی اذن خدا ، وجه خدا بود ،

 

علی شیر خدا ، محو خدا بود ،

 

علی را فاطمه معنا نموده ،

 

گدایان را علی آقا نموده. 

 

علی مولود کعبه ، سر الله ،

 

امیرالمومنین بوده به والله ،